سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا...

وقتی خدا از پشت دستهایش را روی چشمانم گذاشت

از لای انگشتانش

آنقدر محو دیدن دنیا شدم

که فراموش کردم منتظر است

نامش را صدا کنم !!


چی شد؟

چی شد که سیگاری شدی؟

یه شب بارون می اومد،خیلی تنها بودم

.

.

چی شد که ترک کردی؟

یه شب بارون می اومد، دیگه تنها نبودم

.

.

چی شد الکلی شدی و سیگارو دوباره شروع کردی؟

یه شب بارون می اومد، دوباره تنها شدم

.

.

چی شد آوردنت اینجا بستریت کردن؟

یه شب بارون می اومد،خیلی تنها بودم،تو خیابون دیدمش...

اون تنها نبود !!